کد مطلب: 3473 تعداد بازدید: ۵۵۰

هم پیمان با کاروان غدیر در بهره گیری ازانوارخورشید ولایت

(حکمت 22) و مِن حِکمَةٍ لَهُ ( عليه‏السَّلام )
 
متن[1]و ترجمه[2]:
وَ قَالَ( عليه‏السلام )مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِحَسَبُه"
و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه كردارش او را به جايى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايى نخواهد رسانيد. "
 
.
 
شرح[3]:
يعنى: هر كس كه عمل شايسته خوب نداشته باشد و بدان جهت از مراتب بلند دنيوى و اخروى عقب بماند، بزرگى و شرافتخانوادگى- هر چند كه داراى شرافتى باشد- او را تند نگرداند. كندى عمل، كنايه از نرسيدن او به نيكى است، به دليل نداشتنچيزى از اعمال پاكيزه كه او را به نيكى برساند. اماماسراع (تند گرداندن) را در برابر بطؤ (كند ساختن) قرار داده است.
--------------------------------
 [1] فیض­الاسلام، کلمات قصار، ص 1097
[2] ترجمه‏نهج‏البلاغه(دشتى)، ص 627
[3] ترجمه‏شرح‏نهج‏البلاغه(ابن‏ميثم)، ج 5، ص 424
 
 
فرق عاقل با احمق در همین است
موضوع: نهج البلاغه
کلمات کليدي: حکمت 39، زبان، نهج البلاغه، آداب سخن گفتن، عاقل
 
 
(شمارۀ39) و مِن حِکمَةٍ له ( علیه­السّلام )
زبان عاقل و احمق متفاوت است
 
لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه‏
زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
 
شرح:
    سید رضی(ره) مؤلف نهج البلاغه، بعد از نقل این حدیث گفته است:
اين از مطالب شگفت انگيز و پر ارزش است و منظور اين است كه عاقل زبانش را رها نمى‏سازد در سخن گفتن مگر بعد از مشورت و فكر و سنجش.
ولى احمق حرفها و سخنانى كه از زبانش مى‏پرد قبل از مراجعه بفكر و دقت و انديشه است. بنا بر اين گويا زبان عاقل تابع و پشت قلب او است و قلب احمق تابع زبانش مي­باشد.
و اين معنى به لفظ ديگر هم از آن حضرت عليه السّلام روايت شده:
قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ
قلب احمق در دهان او است، و زبان عاقل در قلب او
 و معنى هر دو فرمايش يكى است[1].
    در حدیثی زیبا از امیر المؤمنین علیه السّلامنقل شده که فرمودند:
    انسان در زير زبانش نهفته است. بنا بر اين سخن خود را كاملاً بسنج و آن را بر عقل و معرفت خود عرضه كن و خوب دقت و تامل بنما اگر براى خدا و در راه رضاى او است سخن بگو و گر نه سكوت بهتر از آنست.
    و در نزد خدا براى اعضاء و جوارح انسان هيچ عبادتى سبكتر و كم مؤونه‏تر و پر ارزش‏تر و پربهاتر از سخنى كه براى خدا و در راه خدا و براى نشر و بيان نعمتهاى خداوند بر بندگانش باشد نیست.
    آيا نمى‏بينى كه خداوند متعال براى روشن شدن اسرار غيبى و كشف علوم نهفته خود و باز كردن خزائن وحى خويش بين خود و بين پيامبرانش به غير سخن چيز ديگرى قرار نداده و همين طور ميان پيامبران و امتهاى آنان. پس معلوم مى‏شود بهترين واسطه و مهمترين وسيله ابلاغ تكليف و برترين عبادتها سخن است و از طرفى هيچ گناهى از گناه زبان فسادانگيزتر و زيان‏بارتر براى بنده نیست كه كيفرش بسيار سريع و زودرس باشد و ملامت‏آورتر در نزد مردم باشد(یعنی اين نتيجه تلخ خيلى زود مشاهده مى‏شود).
    هيچ چيزى مانند زبان نيست و زبان مترجم و بيان‏گر درون و گزارش‏گر دل است و به وسيله زبان سرّ نهفته درون كشف مى‏شود و بر مبناى عمل زبان در قيامت حسابرسى مردم انجام مى‏شود. و زبان شرابى است که عقل ها را مست می کند به وسيله سخنانى كه براى غير خدا باشد و هيچ چيز مثل زبان سزاوار زندانى شدن و حبس طولانى نيست[2].
    با تامل در این فرمایش اهمیت دقت در سخنانی که بر زبان می آوریم روشن می شود. به قول سعدی:
اوّل انديشه وانگهى گفتار
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] ترجمه‏گوياوشرح‏فشرده‏اى‏برنهج‏البلاغه، ج 3    ، صفحه‏ى 227 (متن عربی این فرمایش در نهج البلاغه فیض الاسلام ص 1106موجود است)
[2] بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2، ص: 285 و 284