کد مطلب: 8697
تعداد بازدید: ۴۵۷
نماز قالبى دارد و مضمونى؛ جسمى دارد و روحى. مواظب باشيم جسم نماز از روح نماز خالى نماند. نميگوئيم جسم بىروح نماز هيچ اثرى ندارد؛ چرا، بالاخره يك اثركى دارد؛ اما آن نمازى كه اسلام و قرآن و شرع و پيغمبر و ائمه (عليهمالسّلام) اين همه روى آن تأكيد كردند، نمازى است كه جسم و روحش هر دو كامل باشد. اين جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، ركوع دارد، سجود دارد، به خاك افتادن دارد، دست بلند كردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. اين تنوع براى پوشش دادن به همهى آن نيازهائى است كه به وسيلهى نماز بايستى برآورده شود كه هر كدام رازى در جاى خود دارد و مجموعهى اينها، قالب و شكل نماز را به وجود مىآورد. اين شكل خيلى مهم است، ليكن روح اين نماز توجه است؛ توجه. بدانيم چه كار داريم ميكنيم. نماز بىتوجه - همان طور كه عرض كردم - اثرش كم است.
شما از يك تكه الماس چند قيراطىِ خيلى ارزشمند دو جور ميتوانيد استفاده كنيد. يك جور اين است كه مثل يك الماس، مثل يك سنگ قيمتى از آن استفاده كنيد، يكى هم اين است كه آن را به عنوان سنگ ترازو به كار ببريد و به جاى سنگ چند گرمى تو ترازو بگذاريد و در مقابلش مثلاً فلفل يا زردچوبه بكشيد! اين هم استفادهى از الماس است؛ اما چه جور استفادهاى؟! اين مثل تضييع الماس است. البته باز هم با شكستن الماس فرق دارد؛ باز هم همينقدر، شكستن از او بدتر است؛ اما استفادهى از الماس هم اين نيست كه آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن كند. با نماز مثل الماسى كه سنگ ترازو كردهايم، نبايد رفتار كنيم. نماز خيلى ذىقيمت است.
يك وقت انسان نماز ميخواند، مثل بقيهى عادات روزانه؛ مسواك ميزنيم - فرض بفرمائيد - ورزش ميكنيم، همين جور نماز هم ميخوانيم در وقت. يك وقت نه، انسان نماز ميخواند، با اين احساس كه ميخواهد حضور در محضر پروردگار پيدا كند. اين يك جور ديگر است. ما هميشه در محضر پروردگاريم؛ خواب باشيم، بيدار باشيم، غافل باشيم، ذاكر باشيم. ليكن يك وقت هست كه شما وضو ميگيريد، تطهير ميكنيد، خودتان را آماده ميكنيد، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت معنوىِ ناشى از وضو و غسل ميرويد خدمت پروردگار عالم. ما در نماز بايد يك چنين احساسى داشته باشيم. رفتيم خدمت پروردگار، عرض كرديم؛ با اين حال وارد نماز بايد شد؛ خود را در مقابل خدا بايد احساس كرد؛ مخاطب بايد داشت در نماز. والّا صرف اينكه يك امواجى را كه ناشى از كلمات و حروف هست، در فضا منتشر كنيم، اين آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. ميشود همينطور گفت: «الحمد للَّه ربّ العالمين. الرّحمن الرّحيم. مالك يوم الدين ...» و امواجش را منتشر كنيم. همين را ميشود با قرائت خوب هم خواند، اما بىتوجه، كه باز هم همان منتشر كردن امواج صوتى است در هوا. اين، آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. از ما خواسته شده كه در حال نماز دلمان را ببريم به پيشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنيم، با دلمان حرف بزنيم؛ اينها مهم است. اين را در وضع ترويج نماز، در نمازى كه خود ما ميخوانيم، نمازى كه به ديگران تعليم ميدهيم، اين نكتهى روح نماز را بايد توجه كنيم.
ذكر باعث میشود در صراط مستقیم سلوك كنیم
یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲نماز قالبى دارد و مضمونى؛ جسمى دارد و روحى. مواظب باشيم جسم نماز از روح نماز خالى نماند. نميگوئيم جسم بىروح نماز هيچ اثرى ندارد؛ چرا، بالاخره يك اثركى دارد؛ اما آن نمازى كه اسلام و قرآن و شرع و پيغمبر و ائمه (عليهمالسّلام) اين همه روى آن تأكيد كردند، نمازى است كه جسم و روحش هر دو كامل باشد. اين جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، ركوع دارد، سجود دارد، به خاك افتادن دارد، دست بلند كردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. اين تنوع براى پوشش دادن به همهى آن نيازهائى است كه به وسيلهى نماز بايستى برآورده شود كه هر كدام رازى در جاى خود دارد و مجموعهى اينها، قالب و شكل نماز را به وجود مىآورد. اين شكل خيلى مهم است، ليكن روح اين نماز توجه است؛ توجه. بدانيم چه كار داريم ميكنيم. نماز بىتوجه - همان طور كه عرض كردم - اثرش كم است.
شما از يك تكه الماس چند قيراطىِ خيلى ارزشمند دو جور ميتوانيد استفاده كنيد. يك جور اين است كه مثل يك الماس، مثل يك سنگ قيمتى از آن استفاده كنيد، يكى هم اين است كه آن را به عنوان سنگ ترازو به كار ببريد و به جاى سنگ چند گرمى تو ترازو بگذاريد و در مقابلش مثلاً فلفل يا زردچوبه بكشيد! اين هم استفادهى از الماس است؛ اما چه جور استفادهاى؟! اين مثل تضييع الماس است. البته باز هم با شكستن الماس فرق دارد؛ باز هم همينقدر، شكستن از او بدتر است؛ اما استفادهى از الماس هم اين نيست كه آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن كند. با نماز مثل الماسى كه سنگ ترازو كردهايم، نبايد رفتار كنيم. نماز خيلى ذىقيمت است.
يك وقت انسان نماز ميخواند، مثل بقيهى عادات روزانه؛ مسواك ميزنيم - فرض بفرمائيد - ورزش ميكنيم، همين جور نماز هم ميخوانيم در وقت. يك وقت نه، انسان نماز ميخواند، با اين احساس كه ميخواهد حضور در محضر پروردگار پيدا كند. اين يك جور ديگر است. ما هميشه در محضر پروردگاريم؛ خواب باشيم، بيدار باشيم، غافل باشيم، ذاكر باشيم. ليكن يك وقت هست كه شما وضو ميگيريد، تطهير ميكنيد، خودتان را آماده ميكنيد، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت معنوىِ ناشى از وضو و غسل ميرويد خدمت پروردگار عالم. ما در نماز بايد يك چنين احساسى داشته باشيم. رفتيم خدمت پروردگار، عرض كرديم؛ با اين حال وارد نماز بايد شد؛ خود را در مقابل خدا بايد احساس كرد؛ مخاطب بايد داشت در نماز. والّا صرف اينكه يك امواجى را كه ناشى از كلمات و حروف هست، در فضا منتشر كنيم، اين آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. ميشود همينطور گفت: «الحمد للَّه ربّ العالمين. الرّحمن الرّحيم. مالك يوم الدين ...» و امواجش را منتشر كنيم. همين را ميشود با قرائت خوب هم خواند، اما بىتوجه، كه باز هم همان منتشر كردن امواج صوتى است در هوا. اين، آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. از ما خواسته شده كه در حال نماز دلمان را ببريم به پيشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنيم، با دلمان حرف بزنيم؛ اينها مهم است. اين را در وضع ترويج نماز، در نمازى كه خود ما ميخوانيم، نمازى كه به ديگران تعليم ميدهيم، اين نكتهى روح نماز را بايد توجه كنيم.